لباس بابايي
داشتم لباسها را تا مي كردم امير مهدي مدام لباس هاي تا شده را به هم مي ريخت. آخر دست هم لباس بابايي را برداشته بود و نمي داد. بابا هم آن لباس را به او پوشاند. داخل عكس روي اپن كادوي ساره است . لحظه آخر كه مي خواستيم بريم تولد، امير مهدي كادو را پاره كرد. ما هم كادو نداشتيم. آن جوجه تيغي را داخل پلاستيك گذاشتم و كارت را در آن زدم. ...
نویسنده :
مامان
23:23